۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

پس کی می‌شنویم؟


روز است
    پرنده‌ها می‌خوانند،
  آوازشان در هیاهوی شهر ، گم است،
آدمها ...نمی‌شنوند

شب است
پرنده‌ها می‌خوانند،
صدایشان در سکوت شبانه گوش‌نواز است ،
آدمها ، باز هم... نمی‌شنوند...
 خسته از هیاهوی روز ... خوابند!!!

-------------
  • پنجره رو باز می‌کنم، یه نسیم ملایم به استقبالم می‌یاد، چشمام رو می‌بندم، خودم رو میسپارم به سکوت شب ، پرنده‌ها برام می‌خونند، چه مستانه هم می‌خونند،  تک تک ثانیه‌ها رو زندگی می‌کنم ، فرصت کمه ...، هوا داره روشن می‌شه ، صدای بوق ماشینا می‌یاد ...
  • پرنده‌ها که می‌تونن پرواز کنن، پس چرا تو شهر می‌مونن؟؟؟؟